English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4347 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demanded U تقاضای خرید کالا
demands U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase requisition U درخواست خرید
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
underwritten U خرید
purchased U خرید
shopping U خرید
procurement U خرید
underwrote U خرید
underwrites U خرید
underwrite U خرید
buys U خرید
buy U خرید
purchasing U خرید
buying U خرید
underwriting U خرید
purchase U خرید
purchases U خرید
bond servant U زر خرید
bondwoman U زن زر خرید
local purchase U خرید محلی
lump sum purchase U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
buy U خرید کردن
hire purchase U خرید اقساطی
buys U خرید کردن
local purchase U خرید از محل
local procurement U خرید محلی
field buying U خرید در صحرا
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U پیش خرید
futures exchange U خرید اتی
impulse buying U خرید بی مقدمه
bargain U خرید ارزان
monopsony U انحصار خرید
redemption U باز خرید
blanket buying U خرید کلی
monopolist U انحصار خرید
purchase order U سفارش خرید
to make a purchase U خرید کردن
purchase rate U نرخ خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
rebuy U خرید مکرر
short covering U پیش خرید
redemption yield U بازده خرید
purchase order U دستور خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing power U قدرت خرید
purchasing power U توان خرید
oniomania U جنون خرید
procurement cycle U دوره خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasable U باب خرید
business U خرید یا فروش
businesses U خرید یا فروش
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
dealing U خرید و فروش
regional purchase U خرید محلی
corners U خرید یکجا
buying rate U نرخ خرید
cornering U خرید یکجا
acquisition authority U اجازه خرید
corner U خرید یکجا
achate U عقیق خرید
shopping basket U سبد خرید
shopping cart U گاری خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
bulk buying U خرید فله
counter purchase U خرید متقابل
bids U پیشنهاد خرید
bid U پیشنهاد خرید
credit purchase U خرید نسیه
buying price U قیمت خرید
coemption U خرید کل محصول
buyers market U بازار خرید
dear bought U گران خرید
real estate U خرید زمین
buyer's market U بازار خرید
advance purchase U خرید سلف
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
overbuy U در خرید افراط کردن
irredeemable U باز خرید نشدنی
open indent U سفارش خرید باز
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
procuance U تحصیل چیزی خرید
procuration U تحصیل چیزی خرید
call option U خرید به شرط خیار
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
value for money U قدرت خرید پول
purchase U خرید خریداری کردن
purchasing power of money U قدرت خرید پول
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
real account U حساب خرید املاک
on approval U خرید کالا به شرط
saleable U قابل خرید معاملهای
salable U قابل خرید معاملهای
stock trading U خرید و فروش سهام
procurement lead time U زمان انجام خرید
purchases U خرید خریداری کردن
brokerage U کارمزد خرید سهام
purchased U خرید خریداری کردن
course of dealing U دوره خرید و فروش
the longs U پیش خرید کنندگان
buy in advance U پیش خرید کردن
credit U خرید وفروش اعتباری
income effect U تناسب خرید با درامد
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
credits U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
bulk buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید درحجم زیاد
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
handles U خرید و فروش کردن
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
handle U خرید و فروش کردن
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
hedges U خرید و فروش تامینی
home trade U خرید وفروش داخلی
hedged U خرید و فروش تامینی
hedge U خرید و فروش تامینی
shop U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
shops U کارخانه خرید کردن
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
blanket buying U خرید بصورت عمده
open purchase U خرید از بازار ازاد
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
hedging U خرید و فروش تامینی
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
bargain U قرارداد معامله خرید ارزان
bargains U قرارداد معامله خرید ارزان
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
credit cards U کارت یاورقه خرید نسیه
credit card U کارت یاورقه خرید نسیه
bargaining U قرارداد معامله خرید ارزان
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
bargained U قرارداد معامله خرید ارزان
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
futures market U بازار خرید و فروش سلف
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1They decided to buy the company outright.
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1میشه یه تلفن برای من به پست کنین ببینین پاس من آماده است یا نه
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
1 صرفه جویی در زمان
0 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com